جدول جو
جدول جو

معنی گره در ابرو کردن - جستجوی لغت در جدول جو

گره در ابرو کردن(خوا / خا تَ)
گره در ابرو زدن:
شاه ازو هم گره در ابرو کرد
از حضور خودش بیکسو کرد.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ / زَ / زِ بَ کَدَ)
تند شدن. (آنندراج). خشمگین گشتن:
چرخ کمانهای سزاوار زه
بر مه نو کرده بر ابرو گره.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَ رُ تَ)
چین برابرو آوردن. خشمگین شدن. ترشرو گردیدن:
یک گره گر ز زلف وا گردد
صد گره میزنی تو در ابرو.
ملاتشبیهی (از آنندراج).
رجوع به گره بر ابرو زدن شود
لغت نامه دهخدا